دربارۀ انتشار ناممکن کتاب الفبای جنگ
حمید محوی حمید محوی

چند ماه و چند روز است که به این موضوع فکر می کنم که چرا نمی توانم کتاب «الفبای جنگ» اثر برتولت برشت را منتشر کنم؟ این پرسش وقتی که کتاب «استعمار در آسیا» نوشتۀ کارل مارکس و فردریش انگلس را ترجمه کرده بودم، کمتر مطرح شد، چون که دست کم انتشار انترنتی آن به شکل کمابیش قابل قبول ممکن گردید
ولی این بار موضوع بر سر کتابی است که در واقع یک اثر هنری تمام عیار بوده و مثل هر کتاب معمولی نمی شود با آن رفتار کرد
متأسفانه تلاش های برخی سایت های کمونیستی مانند سایت کمونیست های انقلابی و سایت مجلۀ هفته به دلیل فقدان امکانات فنی بی نتیجه ماند
یعنی موضوعی که نه تنها در رابطه با انتشار «الفبای جنگ» بلکه به طور کلی باید برای آنهایی که در مبارزۀ طبقاتی شرکت دارند مطرح باشد، پرسش این است که چگونه کمونیست ها می توانند به مبارزه طبقاتی بپردازند در حالی که بر امکانات فنی زمانۀ خود تسلط و دسترسی ندارند؟ و چگونه می توانند از این بن بست رهایی پیدا کنند؟
پاسخ برخی از این پرسش ها را احتمالا می توانیم در «عکس نوشته های» برتولت برشت بیابیم. ولی می خواستم بدانم که آیا شما نظری در این باره دارید، و آیا می توانید حدس بزنید که چرا «من » نمی توانم این کتاب را در پاریس منتشر کنم؟
در حالی که براساس یکی از گزارش های رسیده، برای برگزاری جلسه ای که به خاطر خارج ساختن مجاهدین خلق از فهرست سازمان های تروریستی 12 میلیون یورو خرج کرده بودند. 
در وبلاگ «میان فرهنگی ایران» در بررسی آثار به اصطلاح آلترناتیو سینما و رمان و در سطوح فعالیت های دانشگاهی، و پژوهشی، یادآور شده بودم که هزینه برای آریستوکراسی فرهنگی و هنری ایران در طیف اپوزیسیون های ایرانی، تنها به ایجاد یک گروه ممتاز و از ما بهتران نمی انجامد، بلکه حاصل عینی چنین وضعیتی، برقراری اختناق و نظام سرکوب است
به همین علت من بارها اپوزیسیون های ایرانی را  تروریست فرهنکی و فکری ارزیابی کرده ام که عملا تروریست اقتصادی هم هستند، که اسمشان در لیست باشد و یا نباشد

خب الفبای جنگ منتشر نشود که نشود! کتابی که حدود 56 سال پیش از این منتشر شده، و جزء اخبار روز هم نیست، و در آن از سنگسار و زندان و آخوند و احمدی نژاد و ولایت فقیه ( یعنی توشۀ اپوزیسیون های ایرانی برای دنیا و آخرت و دیگر هیچ) خبری نیست، و طی تمام این سال ها ایرانی ها بدون آن زیسته اند و از این پس نیز بدون آن به زندگی ادامه خواهند داد... ولی باید بپرسیم که آیا چنین وقایع پراکنده و ظاهرا بی اهمیتی، حاکی از یک عارضه یا سنجه برای وضعیت نهادهای فرهنگی (در خارج از کشور) نیست؟
آیا چنین وقایع جزئی و روزمره گواه بر پوشالی بودن «جنبش» نیست که به تازگی سبز شده است و حالا یک کمی بوی الرحمان گرفته؟ آفیش های عکس غول پیکر در متروهای پاریس....این نوع عکس ها را در متروها با مخارج بسیار سنگین آفیش می کنند ولی
الفبای جنگ را نمی خواهند زیرا ...شاید علت این است که زیر آن تفسیر نوشته شده. عکس قادر به بیان حقیقت نیست، و نظام سرمایه داری در پنهان نگهداشتن حقیقت به دست و دلبازی از آن برای رسانه دروغ هایش سوء استفاده می کند.
مطمئنا مدافعان حقوق بشر و یا هر اسمی که دارند در گفتمان و جایگاهشان در وضعیت بسیار اسفناکی به سر می برند، و تنها در وضعیت اختناق و فاشیسم است که جوهرابتذال آمیز آنها پنهان می ماند، در هم پیمانی با جنایتکاران بهیمی مانند اتحادیۀ اروپا و «هیلفایر» (آتش جهنم) به نام ایالات متحدۀ آمریکا سرزمین های اصلی نظام سرمایه داری . همین را خوب می دانند به تساوی تقسیم کنند: آتش جهنم . این است حقوق بشر: «هیلفایر»

برتولت برشت کمی با عجله به فکر نوشتن الفبای صلح افتاده بود
ما هنوز با الفبای جنگ تمام نکرده ایم

پاریس  26 ژوئن 2011 در 2 بامداد

June 26th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی